سلام دوستان در این عصر زیبـاے پاییزے گل را برای زندگیتان و کوتاهےعمرش را براےغمهایتان آرزومندم, لبتون غنچه لبخند دلتون شاد,روز و روزگارتون بر وفق مراد, عصرتون زیبا و به طراوت گلهاے پاییزی
بر حق مردم است جوانمرد را نظر حیدربابا، ایگیت اَمَک ایتیرمز جای فسوس نیست که عمر است در گذر عؤموْر کئچر، افسوس بَرَه بیتیرمز نامردْ مرد، عمر به سر میبرد مگر! نامرد اوْلان عؤمری باشا یئتیرمز در مهر و در وفا، به خدا، جاودانه ایم بیزد، واللاه، اونوتماریق سیزلری ما را حلال کن، که غریب آشیانه ایم گؤرنمسک حلال ائدوْن بیزلری
حیدربابا، همیشه سر تو بلند باد حیدربابا، سنوْن اوْزوْن آغ اوْلسون! از باغ و چشمه دامن تو فرّهمند باد دؤرت بیر یانون بولاغ او ْلسون باغ اوْلسون! از بعدِ ما وجود تو دور از گزند باد بیزدن سوْرا سنوْن باشون ساغ اوْلسون! دنیا همه قضا و قدر، مرگ ومیر شد دوْنیا قضوْ-قدر، اؤلوْم-ایتیمدی این زال کی ز کُشتنِ فرزند سیر شد؟ دوْنیا بوْیی اوْغولسوزدی، یئتیمدی
صبح شد و از هر سمت، صدای اذان بلند شد گویا که از فرشتگان، صدای قرآن میآید صدایی مثل آن نمییابم، بگذارید بگویم که اگر صدای جان شنیده میشد، به آن شبیه بود گویا بسان دوران کودکیام که در گاهواره آرمیدهام صدای مهربان مادرم برایم لالایی میگوید یا اینکه در سفر هستم و بیدارم میکنند که برخیز تا به مقصد برسیم زنگ شتر نواخته میشود که کاروان دارد عبور میکند یا اینکه چوپان، گوسفندان را پراکنده است و در کوه نی میزند و این صدای چوپان در گوش گوسفندان رویا میآفریند اگر جسمم هم پیر شده باشد، هنوز عشقم پیر نشده است و در گوشم هنوز صدای جوانی طنین انداز است یا اینکه زمان با من کشتی گرفته و مرا به زمین کوبیده است و شعر و نوشتههایم همانند صدای پهلوان به زمین خورده است آخرالزّمان شده و گوش فرا دهید که فریاد کمکخواهی مردم، عرش را به لرزه درمیآورد پاییز انسانی است و جان ها همانند برگ پاییزی به زمین میریزند برگهای پاییزی وقتی میریزند، پاییز همانند ساز، ناله سر میدهد
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 523 out of 1684
ویرایش پیشنهاد
افزودن ردیف
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟
بررسی ها
برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد
پرداخت با کیف پول
هشدار پرداخت
شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟