میدونم که خودت هم از عشق بویی نبردهای. امّا متأسفانه عشق را نمیشه به کسی درس داد و گفت چیه، باید تو دل خود آدم باشه. گمونم عشق اونه که بتونی یک نفر دیگر را از خودت بیشتر دوست داشته باشی. آیا تا حالا شده که دیگری را از خودت بیشتر دوست داشته باشی؟
داستان با مرگ لوطی جهان شـروع میشود لـوطی جهـان تـریـاکـش را کـشیده و خوابی سنگین او را از پا در آورده، سپس داستان با یک انتر تنها ادامه پیدا میکند …
چقده آدم زیر این خاکا خوابیده؟ بوای بوای بوای بوام و ننیه ننیه ننیه ننم همشون زیر این خاکند. یه زندگی اینجوری، چرا باید مثل گرگ و کفتار به پر و پاچه هم بپریم؟ چرا آخه اینا بایس پولای من را بخورن؟ مگه خیال میکنن که جای دیگه هم غیر از اینجا هس که بخوابن؟ تنگسیر_صادق چوبک
زندگی برای من قشنگه. خیلی چیزای دیگه توش هست که من دلم میخواد ببینم. میخوام بمونم ببینم ظلم تا چه حد پیش میره. میخوام بمونم و ببینم آدم تا چه اندازه قوه ستم کشیدن داره. میخوام بمونم و تموم رنگهای رنگین کمون دروغ رو ببینم. میخوام بمونم و بنویسم. میخوام مردمو بشناسم. تو خیال میکنی شناختن آدمای خوب و بد خودش کم کیف داره؟ گمون میکنی دیدن طبیعت و لذت بردن از طبیعت تموم شدنیه؟
یادت هست وقتی که بچه بودی عمه ات می گفت خدا تو آسمونه و هر کاری ما می کنیم او می بینه و تو هر چی تو آسمون خیره میشدی چیزی نمی دیدی؟ آخرش هم پیدا نکردی . آسمون از همون اولش همین جوری گود و تهی بود – این تهی چه کلمه قشنگیه – اگه بنا بود ته آن خدایی قایم شده باشه چه زشت و دردناک بود …