فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها

1 y

پسندیدن

نظر

1 y

پسندیدن

نظر

1 y

پسندیدن

نظر

1 y

پسندیدن

نظر

1 y

....می دهد شفا.......
مناجات چهارم
من خودم در عجبم یار نمی بیند مرا
خود که می بیند ولی بر من نمی‌گوید چرا
من در عجبم عمر همه فدای دوست
دوست میداند گناهم ولی باز می دهد شفا

پسندیدن

نظر

1 y

این کلمه که حرفی برای گفتن دارد
گویا گفتن هایی برای حرف ندارد!
و نقطه نصفِ راه ِخودش را رفته است
و چشم های زیادی می¬خواهد
تا قهرمان شود

پسندیدن

نظر

1 y

آفتاب چشم تو بر من نمی‌تابد چرا؟
صد قلندر در من‌و شب سر نمی‌آید چرا؟
ابرویَت ابر سیاه‌ست و میانش رعد و برق
قطره‌های خشم تو بر من نمی‌بارد چرا؟
خواب می‌دیدم شبی یک برکه‌ی زیبا شدی
چشم‌های بکر تو با من نمی‌خوابد چرا؟
یک مسیر تلخ بود گفتی که تا آخر بیا
راهِ بی برگشت من پایان نمی‌یابد چرا؟
من برایش جای نخ شعر می‌ریسم ولی
شعرها را لای موهایش نمی‌بافد چرا؟
التهاب و درد دارد گاوِ تنهایی من
چند قلو آبستن‌ست اما نمی‌زاید چرا؟

پسندیدن

نظر

1 y

کی میرسد آن دیدار؟
آن وصلتِ قدسی ِ پُر از اسرار
من اهل هوس نیستم از من نشوی پنهان
از شهوتِ لعنتی به دورم یار
دلتنگِ توأم بسیار

پسندیدن

نظر

1 y

گفت ؛ زرنگی
گفتم ؛ چرا
گفت ؛ منو داری
نگاهش کردم کاش آینه چشمان همه را آلبوم زیبایی نمی دید
نیش خندم بهانه ای شد تا این بار بپرسد چرا
گفتم خدا به انسان گفت فتبارک الله نمی دانم چرا تو به خودت تنها نیست دادی

پسندیدن

نظر

1 y

این آسمان بوی درد دارد
باز ابر و باران و برف و سرما
آغوش خیس باران خورده میخواهم
در پشت پنجره بخار گرفته سرد
آینه ایی بی عکس افتاده در آن

پسندیدن

نظر

کشف ارسال ها