روی تو که قبلهٔ جهان اوست روی همه عالم اندر آن روست چشم تو به عزم گوشهگیری پیوسته مقیم طاق ابروست از زلف تو باد بویی آورد زان بوی مشام خلق خوشبوست هر جور که آید از تو عدلست هر بد که پسند توست نیکوست تو جانی و دلبران همه جسم تو مغزی و دیگران همه پوست من چاکر تو نه این زمانم عمریست که بندهات دعاگوست قرنیست که من به مهرت ای یار عمریست که من به یادت ای دوست
باشد که نظر کنی به حالم عشق از ازلست و تا ابد هست صد روی ز خلق گشت خود هست عشق آینهٔ جهان نمایست در وی همه نقش نیک و بد هست جز عشق رخت نورزد آن کس کو بهره ز دانش و خرد هست بر روی توأش نظر حرامست آن را که نظر به سوی خود هست در سینهٔ ریش خسته نقشی زان تیغ که عشق دوست زد هست پایی که به گرد او رسد نیست دستی که به جان نمیرسد هست در عشق توأم ز خود خبر نیست وان دم که مرا خبر ز خود هست
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 779 out of 1950
ویرایش پیشنهاد
افزودن ردیف
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟
بررسی ها
برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد
پرداخت با کیف پول
هشدار پرداخت
شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟