بنام عزیزِ عزیزتر زِ جان باسمِ شهِ بی مثالِ لسان فروغِ فروغان شهِ جاودان تهی از غروب و طلوعِ عیان نمایش قدرت لایزال و عهد گرفتن از جدِ بشر توسط خالق ، مبینِ رسالت انسان است، رسالتی که بنیان عقد است و عقد تعهد لازم الاجرا،
من بارها از این مارهای خیز برداشته ، زهر خورده ام. طعم داغ طعنه های تند و بوی حماقت میداد . هضم آنهمه بی مهری ، مشمئز کننده بود اما کشنده نبود. من دریافته ام ، زهرِ آن مارهایِی که زیر خاک پنهان شده اند ، کشنده است . زهرِشان شبیه دروغ است
کجایی ای رفیق رفته در نابود،من اینک در میان شهر بی دروازه قلبت به دنبال رهایی از تو می گردم.کجای قصه مبهم بود؟ وشاید خواب می بینم ،گمانم باز می گردم.که هستی در وجود من؟ من آن تنها سوار خسته از راهم.تماشا کن،من آن فصل جدایی در میان مرد ونامردم،
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 994 out of 1950
ویرایش پیشنهاد
افزودن ردیف
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟
بررسی ها
برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد
پرداخت با کیف پول
هشدار پرداخت
شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟
bahareh5
حذف نظر
آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟