فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    #فرداتون
    avancerad sökning
  • Logga in
  • Registrera

  • Nattläge
  • © 2025 فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    Handla om • Katalog • Kontakta oss • Integritetspolicy • Villkor • Återbetalning

    Välj Språk

  • Arabic
  • Chinese
  • Dutch
  • English
  • French
  • German
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu

Kolla på

Kolla på

Blogg

Bläddra bland artiklar

Marknadsföra

Senaste produkterna

Sidor

Mina sidor Gillade sidor

Mer

Forum Utforska populära inlägg Jobb Erbjudanden Finansiering
Kolla på Marknadsföra Blogg Mina sidor Se allt

Upptäck inlägg

Posts

Användare

Sidor

Grupp

Blogg

Marknadsföra

Forum

Jobb

Finansiering

Mona2
Mona2  
5 år

نه مانده مرا طاقت و نه حوصله انگار
ازبس شده بین من و تو فاصله انگار

حالم شده مردی که همه دار و ندارش
دزدیده از او راهزن قافله انگار!

با من بگو آن عشق نیفتاده ز چشمت
مانند کتابی که شده باطله انگار

وقتی دگر از شکوه مرا فایده ای نیست
ساکت شده ام پیش تو جای گله انگار

مرگ است جدائی ز تو؛ هرگز نتوانم
انداخته ای پای دلم در تله انگار!

برگرد بیا باغچه ای تازه بسازیم
از عشق، که ویران شده از زلزله انگار

Tycka om
Kommentar
Dela med sig
Mona2
Mona2  
5 år

تعبیر من از عشق ،،، کمی از تو جدا است
من در نظرم عشق ، همان لطف خدا است

در پیش تو عشاق همه مست و،،خموشند
از منظر من عشق‌ تب و شور و صدا است

عاشق به خیال توکسی گشته،هوس با
اما تو ندیدی ،،،، به ره عشق فدا است

تفسیرتو کردی،، که زشهوت گذردعشق
عاشق نه به شهوت ،،،، به دل یار گدا است

گفتی تو که عشاق همه پر ز ،،،،، فریبند
هرگزتونفهمی،،که چه پرمهر وصفا است

تعبیر تو از عشق شده، یک شب و آغوش
تعبیر من از عشق ،،،، گلی غرق حیا است

در پیش تو هرگز ،،،، نتوان گفت ز عشاق
زیرا که نگاهت ،،، ز من و خلق جدا است

Tycka om
Kommentar
Dela med sig
Mona2
Mona2  
5 år

✍✍✍

بـرای دیـدنـت پُـر از دلیـلِ عاشقانه ام
اگـر چـه بی اثـرشـده نـگاهِ دلبـرانـه ام

دوبـاره انتـظـارِ تـو دلیـلِ مانـدنم شده
وگرنه مثلِ ارگِ بم شکسته صحنِ خانه ام

بهــارِ آرزوی مـن، دوبـاره کـوچ می کند
قسم بـه آیه ی دلت، خزانِ بی نشانه ام

به هرکجا که میروی به خلوتِ خیالِ خود
پُـر از شـکوهِ بـارش و پُـر از غمِ شبانه ام

بـه انتطـارِ دیـدنت، نشستـم و نیامدی
شبۍکه می سُرودمت به ذوقِ شاعرانه ام

اگر غـزل سروده ام، فقط تـو را نوشته ام
تـویی غـزل،تـو قافیه، ردیفِ جاودانه ام

بیـا به نورِ چشمِ خودخراب کن خرابه ام
کـه می شود نگاهِ تـو ، بنـای آشیـانه ام

Tycka om
Kommentar
Dela med sig
Mona2
Mona2  
5 år

جمالت آفتاب هر نظر باد
ز خوبی روی خوبت خوبتر باد

همای زلف شاهین شهپرت را
دل شاهان عالم زیر پر باد

کسی کو بسته زلفت نباشد
چو زلفت درهم و زیر و زبر باد

دلی کو عاشق رویت نباشد
همیشه غرقه در خون جگر باد

بتا چون غمزه‌ات ناوک فشاند
دل مجروح من پیشش سپر باد

چو لعل شکرینت بوسه بخشد
مذاق جان من ز او پرشکر باد

مرا از توست هر دم تازه عشقی
تو را هر ساعتی حسنی دگر باد

به جان مشتاق روی توست حافظ
تو را در حال مشتاقان نظر باد

حافظ

Tycka om
Kommentar
Dela med sig
Mona2
Mona2  
5 år

دختر ِ شیخ! بهار آمده غم جایز نیست
به دو ابروی ِ کجت اینهمه خم جایز نیست

مهربان باش و در ِ خانه به رویم بگشا
میهمانت شده ام ظلم و ستم جایز نیست

بوسه می چسبد اگر قوری و منقل باشد
چون لب ِ قند تو بی چایی ِ دم جایز نیست

مادرت کاش نمی رفت زیارت، دم ِ عید
گریه و نوحه و رفتن به حرم جایز نیست

پس بزن ابر ِ سیاهی که حجابت شده است
بیشتر چهره برافروز که کم جایز نیست

بیشتر باز کن آن چاک ِ گریبان گرچه
هرویین بیشتر از چند گرم جایز نیست

به من "استغفرالله" نگو دختر ِ خوب !
عربی حرف زدن های ِ عجم جایز نیست

تار ِ مویت بده بنوازم و خود مست برقص
غیر از این موسم ِ نوروزی ِ جم جایز نیست

آسمان رقص و زمین رقص، چه کس گفته حرام؟!
خرده بر حضرت ِ بابای ِ کرم جایز نیست

عشق بی معنی و تو سنگدل و من دلسرد
شده است و شده ای و شده ام جایز نیست

هرچه گفتم بپذیر و دل ِ من را نشکن
نه و نه گفتن پشت ِ سر ِ هم جایز نیست

آمدم خواستگاری، غزلم مهر ِ تو باد
جز جواب "بله" با اهل ِ قلم جایز نیست

Tycka om
Kommentar
Dela med sig
Mona2
Mona2  
5 år

مگذر ای یار و درین واقعه مگذار مرا
چون شدم صید تو بر گیر و نگهدار مرا

اگرم زار کشی می‌کش و بیزار مشو
زاریم بین و ازین بیش میازار مرا

چون در افتاده‌ام از پای و ندارم سر خویش
دست من گیر و دل خسته بدست آر مرا

بی گل روی تو بس خار که در پای منست
کیست کز پای برون آورد این خار مرا

برو ای بلبل شوریده که بی گلروئی
نکشد گوشهٔ خاطر سوی گلزار مرا

هر که خواهد که بیک جرعه مرا دریابد
گو طلب کن بدر خانهٔ خمار مرا

تا شوم فاش بدیوانگی و سرمستی
مست وآشفته برآرید ببازار مرا

چند پندم دهی ای زاهد و وعظم گوئی
دلق و تسبیح ترا خرقه و زنار مرا

ز استانم ز چه بیرون فکنی چون خواجو
خاک را هم ز سرم بگذر و بگذار مرا

خواجوی_کرمانی

Tycka om
Kommentar
Dela med sig
Mona2
Mona2  
5 år

بی تو دلتنگی به چشمانم سماجت می كند
وای دل چون كود كی بی تو لجاجت می كند

اشتیاق دیدن تو میل خاموشی نكرد
هیچوقت عشقت بدل فكر فراموشی نكرد

عشق من با تو به میزان تقد س می رسد
بی حضورت دل به سر حد تعرض می رسد

دوستت دارم برای من كلام تازه نیست
حد عشقت را برایم هیچ چیز اندازه نیست

در غیاب تو غریبانه فراغت می كشم
بر گذشت لحظه ها طرحی ز طاقت می كشم

چشمهایم را نگاه تو ضمانت می كند
گرمی دست مرادستت حمایت می كند

با تنفس در هوای تو هنوزم قانعم
ابتلای سینه را اینگونه از غم مانعم

چشمهای مهربان تو فراموشم نشد
هیچكس جز یاد تو بی تو هم آغوشم نشد

من تو را با التهاب سینه ام فهمیده ام
ساده گویم خویش را با بودنت سنجیده ام

Tycka om
Kommentar
Dela med sig
Mona2
Mona2  
5 år

ای گفتن از تو در شب ممنوعه‌ام خیال
آغوش تو برای من انگاره‌ای محال

سیب رسیده‌ای که مرا رانده از بهشت
صدبار بهتر است از افتاده‌های کال

پرسیده‌ای چه می‌کنی و کیستی؟ مپرس!
ای آخرین جواب من از اولین سؤال

با دیگران قیاس حلال و حرام کن
حرف حرام می‌شکند حرمت حلال

از استکان لب زده‌ات می‌خورم،
تو را
می‌بوسم از دریچهٔ ممکن‌ترین مجال

انگشت می‌کشی به گریبان و شامه‌ام
دنبال عطر توست فراسوی این جدال

تو‌ وقت دیدن عطشم کور، کور، کور
من پای گفتن هوسم لال، لال، لال

آینده کو؟ گذشته کجا رفت؟ کاشکی
درهای لحظه را بگشاییم رو به حال


مهدی_فرجی

Tycka om
Kommentar
Dela med sig
Mona2
Mona2  
5 år

‎‌‌‌𖡝‎‌‌‌࿐𖠇࿐჻ᭂ✦🌙✦჻ᭂ࿐𖠇࿐𖡝

بیمار غمت را، به جز از صبر دوا نیست
صبرست، دوای من و دردا، که مرا نیست

از هیچ طرف راه ندارم، که ز زلفت
بر هیچ طرف نیست، که دامی، ز بلا نیست

عشق است، میان دل و جان من و بی‌عشق
حقا که میان دل و جان هیچ صفا نیست

زاهد دهدم، توبه، ز روی تو، زهی روی
هیچش، ز خدا شرم و ز روی تو حیا نیست

مهری و وفایی که تو را نیست، مرا هست
صبری و قراری که تو را هست مرا نیست


« ‎سلمان ساوجی »
‎‌‌

Tycka om
Kommentar
Dela med sig
Mona2
Mona2  
5 år

یک شمع تو روشن کن، پروانه شدن با من
مِی از من و ساقی تـو، پیمانه شدن با من

یک بوسه ز تو کافیست، آغوش نمی خواهم
یک جرعه فقط ساقی، میخانه شدن با من

تو تلخی این مِی را یک کاسه تحمل کن
شیرین چو لبهـایت، دردانـه شدن با من

بـاز حلقـه مـویت را، در بـاد رهـا کردی؟
از بنـد رهـایـم کن، شاهانه شدن با من

تا عطر تنت اینجاست نبضم به تو وابسته ست
با بـوی نفس هایت، جانانه شدن با من

چون نورِ حضورت هست این باغچه با من گفت:
یک غنچه ز تو کافیست، گلخانه شدن با من

صد دانه ی این تسبیح، یک جمله به من میگفت:
یک بار تو عاشق شو، یکدانه شدن با من


استاد_شهریار

Tycka om
Kommentar
Dela med sig
Showing 1310 out of 1936
  • 1306
  • 1307
  • 1308
  • 1309
  • 1310
  • 1311
  • 1312
  • 1313
  • 1314
  • 1315
  • 1316
  • 1317
  • 1318
  • 1319
  • 1320
  • 1321
  • 1322
  • 1323
  • 1324
  • 1325

Redigera erbjudande

Lägg till nivå








Välj en bild
Ta bort din nivå
Är du säker på att du vill ta bort den här nivån?

Recensioner

För att sälja ditt innehåll och dina inlägg, börja med att skapa några paket. Intäktsgenerering

Betala med plånbok

Betalningslarm

Du är på väg att köpa varorna, vill du fortsätta?

Begära återbetalning