فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    جستجوی پیشرفته
  • وارد شدن
  • ثبت نام

  • حالت شب
  • © 2025 فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    در باره • فهرست راهنما • با ما تماس بگیرید • سیاست حفظ حریم خصوصی • شرایط استفاده • بازپرداخت

    انتخاب کنید زبان

  • Arabic
  • Bengali
  • Chinese
  • Croatian
  • Danish
  • Dutch
  • English
  • Farsi
  • Filipino
  • French
  • German
  • Hebrew
  • Hindi
  • Indonesian
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Portuguese
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu
  • Vietnamese

تماشا کردن

تماشا کردن

وبلاگ

مقالات را مرور کنید

بازار

آخرین محصولات

صفحات

صفحات من صفحات لایک شده

بیشتر

انجمن کاوش کنید پست های محبوب شغل ها ارائه می دهد بودجه
تماشا کردن بازار وبلاگ صفحات من همه را ببین

کشف کردن نوشته ها

Posts

کاربران

صفحات

گروه

وبلاگ

بازار

انجمن

شغل ها

بودجه

Mona2
Mona2  
5 سال

مجنون تو هستم که فقط گوش کنی
بگذاری ام و باز فراموش کنی

دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست
یک عاشقِ این گونه از این دست کجاست

تا اخم کنی دست به خنجر بزند
پلکی بزنی به سیم آخر بزند

تا بغض کنی،درهم و بیچاره شود
تا آه کِشی،بندِ دلش پاره شود

ای شعله به تن،خواهرِ نمرود بگو
دیوانه تر از من چه کسی بود،بگو

عليرضا_آذر

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

"کـاش می دانستی
ﮐﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﺍﺕ...
ﺩﻧﯿـاﯼ ﻣـن ﺍﺳﺖ...
ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻫﺖ...
ﻭﯾﺮﺍﻧــــــﯽ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﻢ!

ﻭ ﻫﯿـــــﭻ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ
ﺩﺭ ﺧﻨــــﺪﻩ ﻫﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺍﻭﺝ ﻣﯽ ﺭﺳﻢ.
ﺍﻣـــّﺎ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﻧﺸﺎﻧﺖ ﺩﻫﻢ
ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻧﻔﺴــﻢ.
ﺩﺍﻧﺴﺘﻪ ﻭ ﯾﺎ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪ..
بیــــادتم...
‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

تقدیم به دوست
.
هرچند می نوشم تو را، عطشان تر از صحرا منم
هرچند مـی بـیـنـم تـو را، مـجـنـون تر از لیلا منم
.
چشمان مست و دلکشت ، با دل چه نجوا می کند
گـویـد کنـون صهـبـا منـم ، هـم نـرگس شهلا منم
.
بُردست خواب از چشم من ، آن نرگس شهلای تو
شـمـع رُخـت افـروخـتـی ، پـروانـه ی شـیـدا منـم
.
چشمان خود بنموده ای ، یعنی ببین میخانه را
لب تر نما از جام من ، چـون ساقی رعنا منم
.
با آن نگاه آتشیـن ، گیسـوی افشان پُر زچین
آتش به جان دارم کنون ، شمع شب یلدا منم
.
شبها چـو همدوش توام ، عریان هماغوش تو ام
هـم مسـت و مدهـوش تـوام ، بیزار از فردا منم
.
آتـشـفـشـان عـشـق تـو ، دریـای دل آتـش زده
گر قصد طوفان کرده ای ، با من بیا دریا منم
.
یکباره عقل و هوش را ، رهزن شدی ای نازنین
مـجـنـون بـی پـروا منـم ، بی سـر منم بی پـا منم
.
زیبا و خوشبو تر ز گل ، نوشین تری ازجام مُل
خـواهـم گلسـتـان رُخـت ، پس در پی صهـبا منم
.
ای کوه توحید و صفا ، ای وادی مهر و وفا
کشـتی ایمانم تـوئی ، دریـای طـوفان زا منم
.
کُشتی به تیغ ابـروان ، پس زنده کردی با لبان
می میرم از هجران تو ، از بوسه ات احیا منم
.
گـفـتی خـوشا رسـوائی عـشـاق کـوی معـرفـت
بادت هزاران مژده ها ، چون عاشق رسوا منم
.
شـور جنون ای ذو فنون ، داری کنون با ارغنون
چـنگـی بـزن بـر تـار دل ، داوود خـوش آوا مـنم
.
اندر نبرد عقل و دل ، فرزاد تـو فریاد تو
فریاد دلداران توئی ، فرزاد بی پروا منم
.

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

عــــــشق یعنی مست بودن بی شراب
عــــــشق یعنی اشـــک جاری مثل آب
عــــــشق یعنی انتـــــظار و انتــــظار
عــــــشق یعنــــی آرزوی وصــــل یار
عــــــشق یعنی گــــریه های نیمه شب
عــــــشق یعنی سوخـــتن در التهاب
عــــــشق یعنی الـــتماس و الـــتماس
عــــــشق یعنی غــم برایت چون لباس
عــــــشق یعنی دیده ی مـــانده به راه
عــــــشق یعنی بی حـــضورش بی پــناه
عــــــشق یعنی در به در بودن چو باد
عــــــشق یعنی با صدایش شادِ شـــاد
عــــــشق یعنی دست شستن از دیـــار
عــــــشق یعنی بیـــــــــقرارِ بیقــــــرار...

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
avatar

ارشان (جواد) صابر مختاری

 
بسیار زیبا
پسندیدن
· 1605901969
1 پاسخ

حذف نظر

آیا مطمئن هستید که می خواهید این نظر را حذف کنید؟

Mona2
Mona2  
5 سال

      

خواب دیدم که خدا عاشق چشمان تو شد
اشک ریزانِ دعا، دست به دامان تو شد

مات و مبهوتِ از این خلقت زیبای عجیب
آسمان را به تو بخشید و گُل افشان تو شد

روسری از سر تو رفت عقب، ماه گرفت
ماه پَرپَر شد و پَژمرد و به قربان تو شد

چه شد این چشم منِ مُلحدِ افسانه پرست
تار مویی ز تو را دید و مسلمان تو شد

با دل سرکش بی عاطفه ی خسته ی من
تو چه کردی که دلم گوش به فرمان تو شد

آنقدَر از تو نوشتم همه جا پیش همه
قصّه ی شاعری ام یکسره دیوان تو شد

جگرم خون شده، ای کاش که می فهمیدی
در خودش گم شده بود آنکه غزل خوان تو شد ...

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

مومیایی نباشید...!

وقتی حال خوب و بدت وابسته به رفتار دیگران شود کم‌کم مومیایی خواهی شد.

اگر منتظر بنشینی تا کسی پیدا شود و تو را خوشبخت کند و به خواسته هایت برساند مومیایی می شوی.

وقتی ازدواج برایت مهمتر از استقلال مالی می شود و منتظری تا مردی بیاید و تو را به هرچه که نداری برساند یعنی مومیایی هستی.

وقتی خواسته‌های همه را به خودت ترجیح میدهی مومیایی هستی

وقتی سال به سال یک ورق کتاب نمی‌خوانی و تعداد دفعات آرایشگاه رفتنت بیشتر از سالن های ورزشی رفتنت می شود مومیایی هستی...!

سعی کنید برای خودتان زنده باشید، برای خودتان نفس بکشید، برای خودتان زندگی کنید و لذت ببرید...

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

🍂
«آذر»
باید بانویی باشد با گیسوان طلایی
که هر روز و هر شب
دامن نارنجی‌اش را
می‌تکاند بر زمین تشنه

باران می‌بارد،
برف می‌بارد،
عشق می‌بارد...

گاه طعم گس خرمالو را
با شیرینی انار در هم می‌آمیزد
و گاه لذت نیمکت‌نشینی‌های عصرانه را
با اندوه دوری و تلخی صبوری...

حالا دوباره «آذر»
مهمان دل‌های ما و شماست
بیایید عاشقانه‌های تازه‌ای بسازیم
برای خاطره‌بازی با واپسین فرزند پاییز... 🍂

#طیبه_قادری

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

معنای زنده بودنِ من، با تو بودن است.
نزدیک ، دور
سیر ، گرسنه
رها ، اسیر
دلتنگ ، شاد
آن لحظه‌ای که بی تو سرآید مرا، مباد!
مفهوم ِ مرگ ِ من
در راه سرفرازی تو، در کنار تو
مفهوم زندگی‌ست. ‌
معنای عشق نیز
در سرنوشت من
با تو، همیشه با تو، برای تو زیستن.

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

باید بدانی دیدنت هر روز رویا می شود
این دل برای حس تو غرق تمنا می شود

اشکم نمی ریزد ولی هر لحظه دریا می شود
این زندگی با دیدنت دیدی چه زیبا می شود؟

سرشارم از عشق تو و آرامشی در جان من
دستی برای لمس تو جسمم سراپا می شود

امروز هم چشمان تو چون معبد راز و نیاز
ناگفته های گفته اش در قلب من جا می شود

اینجا درون سینه ام حسی تو را می جوید و
آن سوی مرزِ عاشقی نام "تو" پیدا می شود

آزرده ام از عشق تو اما دلم ناکندنی ست
می خندی و بر قلب من این آخرین "نا" می شود...

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

غلط بوده قیاس خنده‌اش با پسته‌ی خندان
و یا تشبیه موهایش به شب‌های بلوچستان

غلط کردم بدون درک از مستی غزل گفتم
و خیلی سرسری گفتم لبش انگور کردستان!

چنان لب سوز و لب دوز و چنان خوش طعم و خوش رنگ است
لبانش طعنه‌ها می‌زد به چایی‌های لاهیجان!

و فهمیدم که آن "اخم" و "لب" و "موی" ِفرَش یعنی
""الف‌ها" "لام"ها و"میم"های اول "قرآن"!

گلم با چادرش در" جمعه‌ای" سمت "مصلا" رفت
"غزل" گو شد از آن موقع "خطیب جمعه‌ی تهران"

صدای تق تق کفشش به جانم لرزه‌ای افکند
که در کرمان صدای نعره‌ی آغا محمدخان...

چه دانستم که این سودا مرا زین‌سان کند مجنون
و بی‌زر هر که عاشق شد گرفته درد بی‌درمان...

#احمد_جم

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 1306 out of 1835
  • 1302
  • 1303
  • 1304
  • 1305
  • 1306
  • 1307
  • 1308
  • 1309
  • 1310
  • 1311
  • 1312
  • 1313
  • 1314
  • 1315
  • 1316
  • 1317
  • 1318
  • 1319
  • 1320
  • 1321

ویرایش پیشنهاد

افزودن ردیف








یک تصویر را انتخاب کنید
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟

بررسی ها

برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد

پرداخت با کیف پول

هشدار پرداخت

شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟

درخواست بازپرداخت