درودبر شما

ظهرتــون خـــوش

دلتــــــون بیــغم

♦️مثل پیچک حلقه‌ڪن اندام خود را برتنم

♦️تا ڪه آتش گیرد از هُرم تنت پیراهنم

♦️وه، چه‌‌رقصے می‌شود وقتی‌تو باشے روبرو

♦️دست‌اگر دور ڪمر، دستے دگر بر گردنم...

♦️اے رخ جان فزاے تو گشته خجسته فال من

♦️باز نماے رخ، ڪه شد بے تو تباه حال من

♦️رفت دل و نمی‌رود آرزوے تو از دلم

♦️عمر شد و نمی‌شود نقش تو از خیال من

♦️آرزو دارم که: پیشت جان دهم، بهر خدا

♦️یک نفس بنشین، که باقی نیست غیر از یک نفس

آدمها را
لحظه ها پیر نمیکنند
آدمها را
آدمها پیر میکنند
سعی کنیم
هوای دل همدیگر را
بیشتر داشته باشیم
همدیگر
را پیر نکنیم...

ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست
درد تو بجان خسته داریم ای دوست

گفتی که به دلشکستگان نزدیکم
ما نیز دل شکسته داریم ای دوست

گفت چرا نهان کنی،

عشق مرا , چو عاشقی؟!

من ز برای ایـن سـخن

شهـره ی عاشقان شدم ..

بخند و گیسو ز ناز بریز بر شانه‌ها
سبک به هر سو بپر، بپر چو پروانه‌ها

به‌عشوه دامان‌خویش برون‌کش از دست من
مرا به دنبال خویش دوان چو پروانه‌ها!

ممنون دوست من

انقدر عاشقانه
برایت نوشته ام
که تمامی مردان
این سرزمین
تب کردند
در حسرت داشتن

معشوقه ای چون من