فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    #showerdrainagechina #showerdrainkitchina
    جستجوی پیشرفته
  • وارد شدن
  • ثبت نام

  • حالت شب
  • © 2025 فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    در باره • فهرست راهنما • با ما تماس بگیرید • سیاست حفظ حریم خصوصی • شرایط استفاده • بازپرداخت

    انتخاب کنید زبان

  • Arabic
  • Bengali
  • Chinese
  • Croatian
  • Danish
  • Dutch
  • English
  • Farsi
  • Filipino
  • French
  • German
  • Hebrew
  • Hindi
  • Indonesian
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Portuguese
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu
  • Vietnamese

تماشا کردن

تماشا کردن

وبلاگ

مقالات را مرور کنید

بازار

آخرین محصولات

صفحات

صفحات من صفحات لایک شده

بیشتر

انجمن کاوش کنید پست های محبوب شغل ها ارائه می دهد بودجه
تماشا کردن بازار وبلاگ صفحات من همه را ببین

کشف کردن نوشته ها

Posts

کاربران

صفحات

گروه

وبلاگ

بازار

انجمن

شغل ها

بودجه

Mona2
Mona2  
5 سال

شب شد 🌜

دلها به فردا امیدوار شد ؛
چشم ها پر از خواب شد ،
همه میگویند که زندگی سر بالایی و سرازیری دارد ...
اما من می گویم : زندگی هر چه که هست ، جریان دارد ؛
می گویم : تا خدا هست و خدایی می کند ، امید هست ؛
فردا روشن است ؛
می گویم : ای خدا باز هم خودت هوای همه ی مردمان سرزمینم را داشته باش .


شبی آرام برای شما خوبان آرزومندم

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

یه لحظه صبر کن رفیـق

لا به لای شلوغی زندگی
خواستم یه چیزی بهت بگم!

یه نگاه به پشت سرت بنداز
مثل همه ی روزایی که گذشت
این روزا هم میگذره
حواست هست؟

ما یه بار زندگی میکنیم
قدر روزهای زندگی را بدان

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

عاقلی بودم که عشق امد امانم را گرفت..
بندبند جسم وجان واستخوانم را گرفت..

لال گشتم تا که عشق امد به ایوان دلم..
در ازای این محبت او زبانم را گرفت..

با اشاره من بدوگفتم که خوشحالم ولی!!
او بحالم گریه کرد, شوق نهانم را گرفت...

کور و کر بودم نفهمیدم که عقلم را ربود...
باجنون امدسراغم وای, ایمانم را گرفت...

من شدم کافر پرستش کردم او را تا خدا..
اوخدایم گشت و از من اسمانم را گرفت...

بر زبان راندم بگویم حرف دل را با کسی...
او ز من غارت نمود شرح بیانم را گرفت...

خواستم با او بگویم راز این قلب حزین..
هجر امد مهلت و وقت و زمانم را گرفت"..

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

آغشته ام به خواستنت
و آلوده به دوست داشتنت..
چون پیچکی آویخته در هوایت
تو را نفس می کشم
در من چکاوکی ست که در سودایت
نغمه ی عشق سر می دهد
و در هوای ابریِ دل
نغمه ی باران...
تو را خاطره “نه”
بودنی بی تردید میخواهم
خیال، پیشکشِ اغیار...

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

میشود ترمه بپوشی و دلم را ببری
کل احساس مرا یکسره یغما ببری

میشود خنده کنی عشق کنم گل بانو
با تبسم تو مرا حالت اغما ببری....

میشود لیلی من باشی و مجنون بشوم
ثانیه ثانیه من را تو به رؤیا ببری....

صورتت ماه منو گیسوی تو لیل من است....
دارد امکان که مرا زود به یلدا ببری....

مژه ات ساحل و آن آبی چشمت دریا ....
میشود قایق من را تو به دریا ببری؟؟؟؟!!!

جاده ی خط لبت ختم به شهر عشق است
میشود بوسه ی من را تو به آنجا ببری؟!

میشود وقت صدا کردن اسمم بانو!
آخرش بیست و شش حرف الفبا ببری؟!

کردی دیوانه ام و رو به جنون آوردم ....
باید امروز مرا وادی صحرا ببری ؟؟

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

گر بيدل و بي‌دستم وز عشق تو پابستم
بس بند که بشکستم ، آهسته که سرمستم

در مجلس حيراني ، جاني است مرا جاني
زان شد که تو مي داني ، آهسته که سرمستم

پيش آي دمي جانم ، زين بيش مرنجانم
اي دلبر خندانم ، آهسته که سرمستم

ساقي مي جانان بگذر ز گران جانان
دزديده ز رهبانان ، آهسته که سرمستم

رندي و چو من فاشي ، بر ملت قلاشي
در پرده چرا باشي ؟ آهسته که سرمستم

اي مي بترم از تو من باده ترم از تو
پرجوش ترم از تو ، آهسته که سرمستم

از باده جوشانم وز خرقه فروشانم
از يار چه پوشانم ؟ آهسته که سرمستم

تا از خود ببريدم من عشق تو بگزيدم
خود را چو فنا ديدم ، آهسته که سرمستم

هر چند به تلبيسم در صورت قسيسم
نور دل ادريسم ، آهسته که سرمستم

در مذهب بي‌کيشان بيگانگي خويشان
با دست بر ايشان آهسته که سرمستم

اي صاحب صد دستان بي‌گاه شد از مستان
احداث و گرو بستان آهسته که سرمستم

مولوي

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

قمار بی برنده ایست ،
بازی تلخ زندگی

چه برده و چه باخته ،‌
از این قمار خسته‌ام


گذشته از جاده ی ما ،
تهی‌ترین غبار‌ها

از این غبار بی سوار ،‌
از انتظار خسته‌ام ....

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

ای آنـــکه مـــرا بــرده ای از یاد ، کجایی ؟
بیــگانه شدی ، دست مریـــزاد ، کجایی ؟

در دام تــوأم ، نیست مـــرا راه گـریــــزی
من عاشق ایــن دام و تو صیّاد ، کجایی ؟

محبوس شدم گوشه ی ویرانه ی عشقت
آوار غمت بـــر ســــرم افتـــاد ، کجایی ؟

آســودگی ام ، زنــدگی ام ، دار و نــدارم
در راه تــو دادم همه بـر بــــاد ، کجایی ؟

اینجا چه کنـــم ؟ ازکه بگیـــرم خبرت را ؟
از دست تــو و ناز تـو فریـــاد ، کجایی ؟

دانم که مــرا بی خبـــری می کشد آخر
دیــــوانه شــدم خانه ات آباد ، کجایی ؟

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

رابطه بلدی میخواهد
لطفا اگر بلد نیستید، اول یاد بگیرید
بعد وارد رابطه شوید
وقتی بلد نیستید چه اندازه احساساتی باشید
پس یعنی هنوز دهانتان برای داشتن رابطه
بوی شیر میدهد
در رابطه اعتدال داشته باشید
زیادی خوب، زیادی احساساتی، زیادی در دسترس، زیادی مهربان
چرا همیشه یک چیزتان زیادیست؟
هر چیزی، زیادی اش حال آدم را بد میکند
دل میزند
اصلا حال آدم را بهم میزند
حال طرف مقابلتان را بهم نزنید
چون هیچ کسی
ظرفیت دریافت زیادی این صفات را ندارد

سیما_امیرخانی

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Mona2
Mona2  
5 سال

عشق واقعی از زمانی آغاز می‌شود
که انسان به دور از نیاز و
توقعات خود، متفاوت بودن
دیگران را بفهمد
و به آن احترام بگذارد.
و عشق پایدار،
چنین عشقی است حتی اگر
ویژگی‌های مخاطب همیشه مطابق
میل و یا در جهت رفع نیازهای ما نباشد.

پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 1553 out of 1895
  • 1549
  • 1550
  • 1551
  • 1552
  • 1553
  • 1554
  • 1555
  • 1556
  • 1557
  • 1558
  • 1559
  • 1560
  • 1561
  • 1562
  • 1563
  • 1564
  • 1565
  • 1566
  • 1567
  • 1568

ویرایش پیشنهاد

افزودن ردیف








یک تصویر را انتخاب کنید
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟

بررسی ها

برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد

پرداخت با کیف پول

هشدار پرداخت

شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟

درخواست بازپرداخت