ای نوش کرده نیش را بیخویش کن باخویش را
باخویش کن بیخویش را چیزی بده درویش را
با روی همچون ماه خود با لطف مسکین خواه خود
ما را تو کن همراه خود چیزی بده درویش را
هم آدم و آن دم تویی هم عیسی و مریم تویی
هم راز و هم محرم تویی چیزی بده درویش را
تلخ از تو شیرین میشود کفر از تو چون دین میشود
خار از تو نسرین میشود چیزی بده درویش را
جان من و جانان من کفر من و ایمان من
سلطان سلطانان من چیزی بده درویش را
مولای جااان 😍🌹
سلام و عرض احترام 🙏🌹
آدینه تون به عافیت و بدور از دلتنگی
خبر از دل چه بگویم که گرفتار تب است
دل بیحوصله چندیست که جانش به لب است
نه به میخانه رود دل ، نه دگر تشنه به می
نه دگر شوق ملاقات پریسای شب است
پر پرواز دل ما به خدنگی بشکست
گوییا قرعه ی دل ، ناوک میرالغضب است
یار ما را به لب تیغ و کمان برد شبی
چه خوش آید که دلآرام ، پریشان طلب است