به آغوش تومحتاجم،پناه لحظه هایم شو
چوابری پرزبارانم،رفیق گریه هایم شو
دراین آوار تنهایی،چه بیزاروچه بیمارم
طبیب این دل زاروشفای دردهایم شو
خطوط عشق را ممتد ،موازی دیده ام درتو
سکوت عشق رابشکن،غریق شعرهایم شو
شبی مستانه رقصیدم درآن مکردوچشمانت
بزن بوسه عطشهایم،شریک غصه هایم شو
چنان پروانه می چرخم کنارپیکرت هرشب
دمی آغوش خود بگشا،کمی هم مبتلایم شو...
کس نداند قدر آن چشمان آهوی تورا
قدرِ چالِ گونه و آن خال هندوی تو را
غیر من دستی نباشد لایق دستان تو
آنکه در یادش بماند تا ابد کوی تو را
وعده هایش پوچ وُتوخالیست بی شک بعدِمن
آن که می بوسد به جایم خرمنِ موی تو را
هر صدایی می رسد از کوچه میگویم تویی
هر نسیمی می وَزد می آورد بوی تو را
باد هم با خاطرات امشب تبانی کرده است
تا رِساند بر مشامم عطر گیسوی تو را
رفتی اما... خاطراتت قاتلِ جانم شده
رفتی و یادم نرفته لحظه ای روی تو را
شیوا_صالحی
کس نداند قدر آن چشمان آهوی تورا
قدرِ چالِ گونه و آن خال هندوی تو را
غیر من دستی نباشد لایق دستان تو
آنکه در یادش بماند تا ابد کوی تو را
وعده هایش پوچ وُتوخالیست بی شک بعدِمن
آن که می بوسد به جایم خرمنِ موی تو را
هر صدایی می رسد از کوچه میگویم تویی
هر نسیمی می وَزد می آورد بوی تو را
باد هم با خاطرات امشب تبانی کرده است
تا رِساند بر مشامم عطر گیسوی تو را
رفتی اما... خاطراتت قاتلِ جانم شده
رفتی و یادم نرفته لحظه ای روی تو را
شیوا_صالحی
عرضه ى دوست داشتن اگر نداريد
توانِ نگه داشتن اگر نداريد
خراب نكنيد احساسِ پاكِ
آدمهايى كه بعد از شما
ميخواهند واقعاً عاشقى كنند
شما مى آييد
وعده اى ميدهيد
سرتان را مى اندازيد و مى رويد به ناكجا
آدمِ بعد از شما اما بايد جان بكَنَد
تا ثابت كند مثلِ شما و امثالِ شما نيست
عرضه ى دوست داشتن اگر نداريد،
خراب نكنيد همين اندك ريتمِ شيرينِ عاشقى را كه جريان دارد!
من جوانی کرده ام،عاشق شده دل داده ام
دل ز دستم رفته و پای شراب افتاده ام
بوسه می داند لبم، از کام عشق آلوده ام
عطر وبوی عاشقی می آید از شالوده ام
تیرِ چشمی در دلم دارم هنوزم یادگار
یک نظر با آن نظربازان عاشق بوده ام
دیگراکنون زورقی می خواهم از اندیشه ای
آری از آن سوی دریا ساحلی را دیده ام
گرچه عاشق بودن و عاقل شدن یک جا نشد
راز عشقی ماندگار از عاقلی پرسیده ام
با دلی تنها و سر شار از نوید و آرزو
دوش در بستر گلی از آرزو ها چیده ام
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ!!!
ﻭﻟﯽ ﮔﺎﻫـــــــﯽ...
ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺍﯾﺴﺖ...
ﻭﻗﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺖ ...
ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ.....
ﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺵ ﻧﻔﺲ ﻣﯿﮑﺸﯽ...
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ...
ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ اﻣﺎ....
ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺟﺎﯾﺰ "ﻧﯿﺴــﺖ"
ﻭ ﺍﯾﻦ "ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ" ...
ﻫﻤﺎﻥ "ﺁﺭﺯﻭ" ...
ﻭ ﯾﺎ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ "ﺍﺷﺘﺒـــــــﺎﻩ" ﺍﺳﺖ....
ﭼﻮﻥ
اﻭ" ﻣﺎﻝ ﺗﻮ "ﻧﯿﺴــــت...