شرح جنون وغم دهدشعرمن از نگاه تو
خواب مرا ربوده ان نازنگاه ماه تو
ستاره چون عروس شب پلک زنان کنار تو
طعنه به ماه میزند جلوه روی ماه تو
پیش بنفشه می برد بادز بوی اشنا
اشک دو دیده میشودشبنم گل زآه تو
چترخیال من شدی درشب بارش غمم
سربه هوا قدم زدم سمت مسیر راه تو
کوچه به کوچه می بری درپیِ خود نگاه من
کِی شودای قرار من خانه دل پناه تو
بگذار ڪہ از نو بسرایمـ غزلمـ را
شیرین تر از اول بنویسمـ عسلمـ را
در خواب تو را دیدمـ و با عطر تو بیدار
پر ڪرده تو گویے گل نرگس بغلمـ را
گفتمـ ڪہ تویے یوسف ثانے ، بہ از آنے
تغییر دهمـ نڪته ضَربُ المَثَلمـ را
صدها رخ خورشید ز نورت شده روشن
بر ماه نبندمـ نخ بحث و جدلمـ را
چون قامت پر هیبت تو هیچ ندیدمـ
یڪباره بجنباند نگاهت گسلمـ را
شب بود و من و خواب خوش و فرصت دیدار
ناگفتہ بخوان لحظہ ے عکس العملمـ را
#عباس_دمیرچی
یک سبد عاطفه دارم ، همه ارزانے ِ تو
همه اش پیشڪش ِ جلوه ے نورانے ِ تو
روے دیوار دلم قاب ِ قشنگے زده ام
ڪه نشسته است در ان قامت ِ پیشانے ِ تو
من و دریا همه شب حال عجیبے داریم
مثل چشمان پر از فتنه و طوفانے تو
ساحل حس مرا موج تو مے ارامد
اے ڪه دارم هوس ِ خلوت ِ پنهانے تو
یا بیا تا ڪه بمیرد غم دیرینه ے ما
یا بمان تا ڪه بیاییم به مهمانے تو
غزل ِ عاطفه ، لب واڪن و دریاب مرا
من ڪه محتاج ترینم به غزلخوانے ِ تو
گفت : در خلوت پنهانے دل جا دارم
در دل ام مانده ، همین صحبت پنهانے تو
تحفه اے یافت نڪردم ڪه فداے تو ڪنم
یک سبد عاطفه دارم ... همه ارزانے تو
حالا بیا برویم
برویم پای هر پنجره
روی هر دیوار و
بر سنگ هر دامنه
خطی از خوابِ #دوستتدارمِ تنهایی را
برای مردمان ساده بنویسیم
مردمان #سادهی بینصیبِ من
هوای تازه میخواهند!
ترانهی روشن، تبسم بیسبب و
اندکی #حقیقتِ نزدیک به زندگی.
یادت هست؟
گفتی نشانی میهن من همین گندمِ سبز
همین #گهوارهی بنفش
همین #بوسهی مایل به طعمِ ترانه است؟
ها ریرا ...!
من به خانه برمیگردم،
هنوز هم یک دیدار ساده میتواند
سرآغازِ پرسهای غریب در کوچهْباغِ باران باشد
#سیدعلی_صالحی