به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
گاهی اوقات دلم تنگ طمع تلخ اشک هایم میشود
و آرام میبارم و مینوشم …
گویی قهوهای تلخ از جنس حقیقت مینوشم …
چه کسی میگوید قهوه تلخ است؟
قهوه در برابر روز گار تلخم شیرینترین نوشیدنی عالم حساب میشود …
قهوه فقط یادآور است …
یاداور لحظات شیرین با تو بودن …
قهوه شیرین است …
خیلی شیرین …
فکر می کردم که می پرسی کجایی؟ نیستی؟
یا که می پرسی به جز من در خیال کیستی ؟!
فکر می کردم نباشم می شوی دلتنگ من..
یا که می گویی بدور از من به غربت زیستی!
دلبری، دل داده ای؟ معشوقه ای ،عاشق کشی؟
می شود روشن کنی تکلیف من را ... چیستی ؟
حق ندارم از تو دلخور باشم از من بگذری،
در کلاس عاشقی صفرم تو اما بیستی ؛
با نبودت می توان سر کرد اما خب بدان..
بین افکارم در این اوقات غم.. کم نیستی!
گفته بودی در کنارم تا ابد می مانی و
فکر می کردم که روی قول خود می ایستی
تو ان سایت عضو شید شاید مثل بیت کویین کشید بالا
https://initiativeq.com/invite/s7ww-CTPc