"پدر" در روزگاران قدیمی
به اوج دل خوشی تو "سایه" بودی
نبودم شکوه از آن روزگاران
ولیکن شادیم در "خانه" بودی...
چو کودک بودم و در فکر بازی
تو در کوشش در این "کاشانه" بودی..
کنون چون گشته ام "بابا" در این خاک
در عشقت ای پدر "مستانه" بودی..
دلم خون شد پدر جویای مهرت
کجا چون تو بود٬ "افسانه" بودی