تماشا کردن
وبلاگ
صفحات
بیشتر
Posts
کاربران
گروه
انجمن
شغل ها
بودجه
به کجا پر بزنم ؟! من که پرم ریخته است شهر آوار شده روی سرم ریخته است ! من به شوق قفس ات آمده ام، در بگشا وعده ی دانه مده، دور و برم ریخته است سر کشیدم که دل دوست نرنجد، چه کنم ؟! زهر در ساغر من همسفرم ریخته است
یادت باشد من اینجا، کنار همین رویاهای زودگذر به انتظارآمدن تـو خط های سفید جاده را می شـمارم
دوستان عصرتون بخیر و شادی و سلامتی باشه اشالا پایدار باشید
از خانه بیرون میزنم، اما کجا امشب شاید تو میخواهی مرا در کوچهها امشب پشت ستون سایهها روی درخت شب میجویم، اما نیستی در هیچ جا امشب میدانم آری نیستی، اما نمیدانم بیهوده میگردم به دنبالت چرا امشب؟ هر شب تو را بی جستجو مییافتم، اما
مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد به خط خویشتن فرمان به دستم داد آن سلطان که تا تختست و تا بختست او سلطان من باشد
خیابانها پُر از دلدار ومعشوقان سَـردَر گٌم ولۍڪوآنڪه پیشش میتوانم بۍریا باشم؟
رفتی تو ازین فاصله افسانه بسازی من ماندم و یک شعر و تب قافیهسازی دیگر هوس وایبر و واتساپ به دلم نیست لعنت به نِت و بازی ِ دنیای ِ مجازی
بارگذاری بیشتر
شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟