یک سبد عاطفه دارم ، همه ارزانے ِ تو
همه اش پیشڪش ِ جلوه ے نورانے ِ تو
روے دیوار دلم قاب ِ قشنگے زده ام
ڪه نشسته است در ان قامت ِ پیشانے ِ تو
من و دریا همه شب حال عجیبے داریم
مثل چشمان پر از فتنه و طوفانے تو
ساحل حس مرا موج تو مے ارامد
اے ڪه دارم هوس ِ خلوت ِ پنهانے تو
یا بیا تا ڪه بمیرد غم دیرینه ے ما
یا بمان تا ڪه بیاییم به مهمانے تو
غزل ِ عاطفه ، لب واڪن و دریاب مرا
من ڪه محتاج ترینم به غزلخوانے ِ تو
گفت : در خلوت پنهانے دل جا دارم
در دل ام مانده ، همین صحبت پنهانے تو
تحفه اے یافت نڪردم ڪه فداے تو ڪنم
یک سبد عاطفه دارم ... همه ارزانے تو
حالا بیا برویم
برویم پای هر پنجره
روی هر دیوار و
بر سنگ هر دامنه
خطی از خوابِ #دوستتدارمِ تنهایی را
برای مردمان ساده بنویسیم
مردمان #سادهی بینصیبِ من
هوای تازه میخواهند!
ترانهی روشن، تبسم بیسبب و
اندکی #حقیقتِ نزدیک به زندگی.
یادت هست؟
گفتی نشانی میهن من همین گندمِ سبز
همین #گهوارهی بنفش
همین #بوسهی مایل به طعمِ ترانه است؟
ها ریرا ...!
من به خانه برمیگردم،
هنوز هم یک دیدار ساده میتواند
سرآغازِ پرسهای غریب در کوچهْباغِ باران باشد
#سیدعلی_صالحی
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
حالا که با کرونا افتاده ام از پا چرا
خوب من، محبوب من، گفتم ماسک بزن
حرف من را کج شنیدی، آمدی بی ماسک چرا
#کرونا
#شوخی_با_شهریار
#تکتاز
_
قدیم ترها همیشه علاجی برای هر دردی بود؛
مثل روغن چرخ خیاطی برای ناله های لولای در!
مثل دوا گلی برای زخم های
کودکانه ی سرِ زانو!
مثل آغوش مادر بزرگ
برای باریدنِ تمام بغض های جهان...!
چقدر دست هایمان خالی شده است!
#نوستالژی 🌱