پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
کشف کردن نوشته ها
یلدایی که تو در آن نباشی
شبی دارد به غایت سیاه...
که می ستیزد با مهر
یلدایی که نباشی تو در آن
یک لحظه اش بسان ِ ابدیت است برای من...
بلند و نامنتها...
شبی دارد به غایت سیاه...
که می ستیزد با مهر
یلدایی که نباشی تو در آن
یک لحظه اش بسان ِ ابدیت است برای من...
بلند و نامنتها...
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
شب یلدا شد و مه در کمین است
ز عشق پاک خورشیدش غمین است
خیالش ،وصال آتش و نور و زمین است
که مهشیدی شود گویی همین است
شب یلدا و پایان شب درازی است
توگویی تقدیر آذر این چنین است
ز عشق پاک خورشیدش غمین است
خیالش ،وصال آتش و نور و زمین است
که مهشیدی شود گویی همین است
شب یلدا و پایان شب درازی است
توگویی تقدیر آذر این چنین است
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
یلدا
چشم های سفید کودکیست
سیاه؛
بر منقار کرکس...
؛؛؛؛؛
یلدا
تنهایی من است
که صحبت
از جدایی می کند...
چشم های سفید کودکیست
سیاه؛
بر منقار کرکس...
؛؛؛؛؛
یلدا
تنهایی من است
که صحبت
از جدایی می کند...
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
تو پایان خزانی و سرآغاز زمستان
تو لبخند بهاری در شبستان
تو زیبایی چو خورشیدی که خفته ست
به پشت کوه و از چشمی نهفته ست
یلدا را گفتم..
گفتم تو را به نام بلندت میشناسند
نه به گیسوی کمندت..
تو لبخند بهاری در شبستان
تو زیبایی چو خورشیدی که خفته ست
به پشت کوه و از چشمی نهفته ست
یلدا را گفتم..
گفتم تو را به نام بلندت میشناسند
نه به گیسوی کمندت..
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
مرزِ بینِ فصلِ زرد و سرد میرسد
با درنگ، نور از نبرد میرسد
سایه های سوته دل، شب است و سوز و برف
شاد باش، شامِ مرگِ درد میرسد
با درنگ، نور از نبرد میرسد
سایه های سوته دل، شب است و سوز و برف
شاد باش، شامِ مرگِ درد میرسد
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
شب یلداست،بیا،دل بتکانیم امشب
گلِ لبخند به لبها بنشانیم امشب
تا که دیوِشبِ ظلمت ز سرِ ما برود،
فال حافظ بزن و شعر بخوانیم امشب
گلِ لبخند به لبها بنشانیم امشب
تا که دیوِشبِ ظلمت ز سرِ ما برود،
فال حافظ بزن و شعر بخوانیم امشب
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
آه عاقل نشود آخرین وارث عشق ماند
منصور شود درس به درک بشری لرزاند
حال عقل چو سرگشته بشد بشود دیوانه
بکشد رسم ازل چو آخرین بیت غزل میخواند
منصور شود درس به درک بشری لرزاند
حال عقل چو سرگشته بشد بشود دیوانه
بکشد رسم ازل چو آخرین بیت غزل میخواند
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
پاییز من
کمی بمان
آنهمه درددل
که با تو گفته ام
تمام ماجرا نبود؛
هنوز حرفهای بسیار
مانده در دل غمین من
کمی بمان
آنهمه درددل
که با تو گفته ام
تمام ماجرا نبود؛
هنوز حرفهای بسیار
مانده در دل غمین من
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
مرا به نام خود بخوان
همان که در تب تو مُرد
همان که سال های سال
نشست و ثانیه شِمُرد
مرا به نام خود بخوان
بخوان عزیز مهربان
بخوان که این عطش مرا
کشیده تا بدین مکان
غمی نشسته بر دلم
سکوت و بغض بر لبم
بخوان مرا به نام خود
مرا به نام خود بخوان
همان که در تب تو مُرد
همان که سال های سال
نشست و ثانیه شِمُرد
مرا به نام خود بخوان
بخوان عزیز مهربان
بخوان که این عطش مرا
کشیده تا بدین مکان
غمی نشسته بر دلم
سکوت و بغض بر لبم
بخوان مرا به نام خود
مرا به نام خود بخوان
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 796 out of 1950