💜 آدمی به مرور آرام میگیرد
بزرگ میشود
بالغ میشود
و پای اشتباهاتش میایستد
گذشتهاش را قبول میکند،
نادیدهاش نمیگیرد
میفهمد که زندگی یک موهبت است،
یک غنیمت است
یک نعمت است
و نباید آن را فدای آدمهای بیمقدار کرد!
اصلا از یک جایی به بعد حال آدم خودش خوب میشود...
#محمود_دولت_آبادی
دوستت دارم اگر عقل حسادت نکند
یا که در کارِ دلم باز دخالت نکند
خواهم از وسوسۀ عقل رها گردم، اگر
این قوی پنجه مرا غرقِ خجالت نکند
دوست دارم که خودم باشم و عاشق باشم
عقل از ما بکِشَد دست ، ملامت نکند
من نمی خواهم از این راه غلط برگردم
عقل، بهتر که زبان بسته، نصیحت نکند
دور بودم همه عمر از تو ولی باز دلم
عادتش بوده که با فاصله عادت نکند
"آتش" افتاده به دامانِ تو این آخرِ عمر
لطفأ از قصّۀ ما غیر ، حکایت نکند...
گرشدی عاشق بدان دیوانه وارش بهتر است
در قرار یار، عاشق بیقرارش بهتر است
در عطش حالی ست از آب گوارا بیشتر
چشمهای مست خوب اما خمارش بهتر است
گیسوانت راکه چون دریاچه در موج آمده
باز کن بر گرد گردن، آبشارش بهتر است
دست در دستت نهادن، چشم در چشمت شدن
چار فصل سال خوب اما بهارش بهتر است
این غزل رازی ست بین چشم او با چشم من
بس کنم حتی غزل هم راز دارش بهتر....
**
نهایتا یک روز آنقدر بزرگ می شوی
که سهمت از به یاد آوردن گذشته هایـت
چیزی جز یک لبخند نخواهد بود
می خندی به تمام گریه هایی که بعد از رفتن آدم ها کردی
به التماس هایی که برای ماندن رفتنی ها کردی
و به احساسات بچگانه ای که اسمش را عشق گذاشته بودی
از شوری اشک هایی که ریختی و تلخی خاطره هایت
چیزی جز یک لبخند شیرین نمی ماند
برایت هر چه زودتـر آن لبخند را آرزو می کنم
همین فـردا , اول صبح
عمیق , با تمامِ وجودت
آخ اگر بدانی چقدر شیـرین است
حسین_نهی