فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها فیس بوک ایران  ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    #شبتون_بخیر
    جستجوی پیشرفته
  • وارد شدن
  • ثبت نام

  • حالت شب
  • © 2025 فیس بوک ایران ، شبکه اجتماعی تکواژه ها
    در باره • فهرست راهنما • با ما تماس بگیرید • سیاست حفظ حریم خصوصی • شرایط استفاده • بازپرداخت

    انتخاب کنید زبان

  • Arabic
  • Chinese
  • Dutch
  • English
  • French
  • German
  • Italian
  • Japanese
  • Korean
  • Persian
  • Russian
  • Spanish
  • Swedish
  • Turkish
  • Urdu

تماشا کردن

تماشا کردن

وبلاگ

مقالات را مرور کنید

بازار

آخرین محصولات

صفحات

صفحات من صفحات لایک شده

بیشتر

انجمن کاوش کنید پست های محبوب شغل ها ارائه می دهد بودجه
تماشا کردن بازار وبلاگ صفحات من همه را ببین

کشف کردن نوشته ها

Posts

کاربران

صفحات

گروه

وبلاگ

بازار

انجمن

شغل ها

بودجه

علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
نوید وصل تو تا نشنیدم… به عشقت ای دلارا نگرویدم
به دل تخم وفایت کِشتم، آخر…بجز اندوه و خواری نگرفتم
به شب یاد تو ای مه پاره هستم…به روز از درد و غم بیچاره هستم
تو داری در مقام خود قراری…ولی من در جهان آواره هستم
اگر آئی به جانت تاج گذارم…وگر نائی به هجرانت گدازم
تو هر دردی که داری بر دلم نه…بمیرم یا بسوزم یا بسازم
نمی دانم که رازم با که گویم…غم و سوز و گدازم با که گویم
چه گویم، هر که گویم می کند فاش…دگر راز و نیازم با که گویم
بود مه روی تو باغ بهارم…خیالت مونس شب های تارم
خدا داند که در دنیای ذهنم…به غیر از عشق تو فکری ندارم
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
خدایا داد از این دل داد از این دل…نگشتم یک زمان من شاد از این دل
چو فردا داد خواهان داد خواهند…بر آرم من دو صد فریاد از این دل
خدایا خسته و زارم از این دل…شب و روزم در آزارم از این دل
من از دل نالم و دل نالد از او … ز من بستان دلم، بیزار از این دل
چرا دایم به خوابی ای دل ای دل…ز غم در اضطرابی ای دل ای دل
برو کنجی نشین شکر جفا کن…که شاید کام یابی ای دل ای دل
چرا آزرده حالی ای دل ای دل…همه فکر و خیالی ای دل ای دل
بسازم خنجری دل را برآرم…ببینم در چه حالی ای دل ای دل
به روی دلبری گر مایل هستم…مکن منعم گرفتار دل هستم
خدا را ساربان آهسته میران…که من واماندهٔ قافله هستم
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
جدا از رویت ای ماه دل افروز…نه روز از شب شناسم نه شب از روز
وصالت گر مرا گردد میسر…همه روزم شود چون عید نوروز
بی تو سر در بیابانم شب و روز…سرشک از دیده بارانم شب و روز
نه تب دارم نه جاییم می­کند درد…همین دانم که نالانم شب و روز
خداوندا بفریاد دلم رس…تو یار بی­کسان، من مانده بی کس
همه گویند طاهر کس نداره…خودم یار خودم، نه حاجت بر ناکس و کس
گلی که خود بدادم پیچ و تابش…به اشک دیدگانم دادم آبش
در این گلشن ماجرا این­گون روا گشت…گل از من، دیگری گیرد گلابش!
دلی دارم چو من دیوانه و دنگ…زده آیینهٔ عشق بر سنگ
از این دیوانگی روزی برآیم…که در دامان دلبر برزنم چنگ
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
دلا خوبان دل خونین پسندند…دلا خون شو که خوبان این پسندند
متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست…گروهی آن گروهی این پسندند
من آن ویرانه­ام که گنجش برده باشند … همان مَردم که یارش رفته باشد
چو آن پیرم که نالان­ست در این دشت…که فرزند عزیزش مرده باشد
خوشا آنانکه هِر از بِر ندانند…نه حرفی می­نویسند و نه می­خوانند
چو مجنون سر نهند اندر بیابان…از دمِ گاوان روند، آهو چرانند
خوشا آنانکه پا از سر ندانند…مثال شعله، خشک و تر ندانند
کنشت و کعبه و بتخانه و دیر…سرائی خالی از دلبر ندانند
سه درد آمد بجانم هر سه یکبار…غریبی و اسیری و غم یار
غریبی و اسیری چاره دارد…غم یار و غم یار و غم یار
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
یکی درد و یکی درمان پسندد…یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران…پسندم آنچه را جانان پسندد
غم عشقت بیابان پرورم کرد…فراقت مرغ بی‌بال و پرم کرد
به من واجب صبوری، کُن صبوری…صبوری تازه خاکی بر سرم کرد
دل عاشق به پیغامی بسازد…خمار آلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست…ریاضت کش به بادامی بسازد
هر آنکس عاشق است از جان نترسد…یقین از بند و از زندان نترسد
دل عاشق بود گرگ گرسنه…که گرگ از هی هی چوپان نترسد
مرا نه از سر نه از سامان آفریدند…پریشانم، پریشان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک…مرا از خاک ایشان آفریدند
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
نمیدانم دلم دیوانهٔ کیست…کجا آواره و در خانهٔ کیست
نمیدانم دل سر گشتهٔ من…اسیر نرگس مستانهٔ کیست
تو دوری از برم، دل در برم نیست…هوای دیگری اندر سرم نیست
بجان دل­برم کز هر دو عالم…تمنای دگر جز دلبرم نیست
نگارِ تازه خیز من کجایی…به چشمان سرمه ریزِ من کجایی
نفس بر سینه طاهر رسیده…دمِ مردن عزیز من کجایی
سیاهی دو چشمانت مرا کشت…درازی دو زلفانت مرا کشت
به قتلم حاجت تیر و کمان نیست…خم ابرو و مژگانت مرا کشت
ز دست دیده و دل هر دو فریاد…که هر چه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد…زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال
تن محنت کشی دارم خدایا…دل با غم خوشی دارم خدایا
ز شوق مسکن و داد غریبی…به سینه آتشی دارم خدایا
اگر یار مرا دیدی به خلوت…بگو ای بی‌وفا ای بی مروت
گریبانم ز دستت چاک­چاکست…نخواهم دوخت تا روز قیامت
دلی دارم خریدار محبت…کز او گرم است بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل…زپود محنت و تار محبت
محبت آتشی در جانم افروخت…که تا دامان محشر بایدم سوخت
عجب پیراهنی بهرم بریدی…که خیاط اجل می بایدش دوخت
اگر دل دلبر است، دل­بر کدام است؟… وگر دل­بر دل است، دل­را چه نام است
دل و دلبر بهم آمیخته بینم…ندانم دل که است، دل­بر کدام است
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال

سلام صبح یکشنبه شما بخیر دوستان روز خوبی داشته باشید

image
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال

شبتون بخیر دوستان

image
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
علیرضا عباسی
علیرضا عباسی  
2 سال

image
پسندیدن
اظهار نظر
اشتراک گذاری
Showing 702 out of 1950
  • 698
  • 699
  • 700
  • 701
  • 702
  • 703
  • 704
  • 705
  • 706
  • 707
  • 708
  • 709
  • 710
  • 711
  • 712
  • 713
  • 714
  • 715
  • 716
  • 717

ویرایش پیشنهاد

افزودن ردیف








یک تصویر را انتخاب کنید
لایه خود را حذف کنید
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ردیف را حذف کنید؟

بررسی ها

برای فروش محتوا و پست های خود، با ایجاد چند بسته شروع کنید. کسب درآمد

پرداخت با کیف پول

هشدار پرداخت

شما در حال خرید اقلام هستید، آیا می خواهید ادامه دهید؟

درخواست بازپرداخت